دردِ شاعران

ساخت وبلاگ
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل / می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت
تا مطربان ز شوقِ منت آگهی دهند / قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت
(حافظ)


نوازش‌های دورادور‌ِ نابِ نازنین داری
در این اعجازِ پُر رازت، هزاران آفرین داری

مرا یک وعده‌ی دیدار بس بود و ندانستم
«هزار و یک ‌شب» ای جان، داستان در آستین داری

به کارِ تو می‌آیم، گرچه بی من نیست چیزی کم
مگر نه ماهی و آیینه هم در هفت«سین» داری؟

تو را گفتم «بیا شمسم شو و آشوب کن» گفتی:
«چه شمسی؟! تا که دل پیش قَمَر، پا در زمین داری!»


به دل گفتم «مریدِ عشق مولانا و شَمسم»، گفت:
«چه‌کار ای مُرده، با پس‌مانده‌های آن و این داری؟!

مسلمان می‌کنی بلقیسِ‌ قصرِ قصه‌ها را هم
سلیمان‌وار وقتی اسم اعظم بر نگین داری»


بیا روح‌القُدُس، در این معمّا هم تو داور باش
تو دردِ شاعران را خوب زیرِ ذره‌بین داری

 


یونس خرسند

مرد درد...
ما را در سایت مرد درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marde-dardo بازدید : 28 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 1:50